پارت سی و ششم

زمان ارسال : ۲۹ روز پیش


سرانجام نیروهای امداد برای بردن مجروحین از راه می‌رسند. پرستاری که همراه با آن‌ها آمده است، شرح ماجرا را از من می‌پرسد. برایش توضیح می‌دهم که شدت ضربه برای هرکسی بسته به موقعیتی که خواب بوده یا بیدار تفاوت دارد. عملا کار زیادی برای مداوا انجام نداده‌ام چون امکاناتی نداشتم.

بقیه مسافران تازه متوجه حرف‌های من می‌شوند، مردی که سعی در توهین کردن به من داشت، با شنیدن تشکری

175
29,599 تعداد بازدید
98 تعداد نظر
48 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه

    00

    خیلی ممنون مثل همیشه زیبا

    ۳ هفته پیش
  • محبوبه لطیفی | نویسنده رمان

    نوش نگاهت عزیزم

    ۳ هفته پیش
  • لیلی

    00

    خیلی کنجکاوشدم که ببینم چیشده،به قول گفتنی خدابخیرکنه...سپاس نویسنده بانو🥰😍

    ۴ هفته پیش
  • محبوبه لطیفی | نویسنده رمان

    خوشحالم که مورد پسندتون هست

    ۳ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید